کلینیک روانشناسی نیک مایند

رابطه حافظه و روانکاوی چگونه است؟

 رابطه حافظه و روانکاوی چگونه است؟ آیا برای روانکاوی باید حافظه قوی داشت؟ آیا روانکاوی یعنی غور کردن در حافظه؟ آیا می توان گفت هرکسی که کودکی خودش را بهتر به یاد می آورد کاندیدای بهتری برای روانکاوی است؟ به راستی نسبت روانکاوی با حافظه چیست؟ در مقاله جدید مجله روانشناختی نیک مایند از دکتر محمد غضنفری در مورد رابطه حافظه و روانکاوی صحبت کرده ایم.

سالها پیش، وقتی کتاب “در جست و جوی حافظه” اریک کندل بیرون آمد و او توانست جایزه نوبل را از آن خودش کند خیلی ها گمان می کردند که او فروید زمانه است! و نوروساینس هم روانکاوی جدید است. بگذار یک بار دیگر عنوان کتاب اریک کندل را نگاه کنیم: :در جست و جوی حافظه”!!! آیا نسبتی میان کتاب اریک کندل و کتاب مستطاب مارسل پروست به اسم “در جست و جوی زمان از دست رفته” وجود دارد؟ مگر می شود از روانکاوی صحبت کرد و صحبت حافظه نباشد؟ درک کلی آدم ها به نسبت روانکاوی این شکلی است که ما یک سری چیزهایی در حافظه گذشته خودمان داریم که باید به واسطه فرایند روانکاوی بتوانیم آنها را به یاد آوریم و از شر اثر غیر مستقیمی که بر ما میگذارند رهایی یابیم. این درک اگرچه تا حدی می تواند درست باشد اما به هیچ عنوان بازگو کننده مفهوم روانکاوی نیست.

حافظه و روانکاوی

برای اینکه بفهمیم کتاب اریک کندل هیچ ربطی به روانکاوی ندارد باید به سراغ کتابی برویم که او عنوان کتابش را از آنجا قرض گرفته. باید به سراغ کتاب مارسل پروست برویم. باید بدانیم که مارسل پروست به دنبال چه بود؟ بگذار گربه را دم حجله بکشیم: روانکاوی به هیچ عنوان در جست و جوی حافظه ای در گذشته نیست!! وقتی مارسل پروست کتاب هفت جلدی خودش را نوشت ابتدا هیچ ناشری حاضر به چاپ کتاب نبود! چه کسی حاضر است هفت جلد کتاب را چاپ کند! پروست ابتدا با پول خودش جلد اول کتاب را چاپ می کند و ناگهان متوجه می شود که کتاب گل کرده و رمان پروست کم کم جایگاه خودش را در فرانسه پیدا می کند. همین مساله توجه مترجمان را هم به خود جلب می کند. طبیعتاً اولین زبانی که می تواند کتاب پروست را برایش به ابدیت پیوند بزند زبان انگلیسی است. اما پروست بعد از اینکه متوجه می شود کتابش به انگلیسی ترجمه شده است اصلاً خوشحال نمی شود!!!

چه چیزی باعث می شود که یک نویسنده از ترجمه کتابش به انگلیسی خوشحال نشود؟ فقط یک پاسخ وجود دارد. اینکه از اساس کتابش بد فهمیده شود!! و اتفاقی که برای کتاب مارسل پروست رخ داد اتفاقی است که گاهاً می تواند راجع به روانکاوی رخ دهد. جایی که روانکاوی از اساس بد فهمیده شود. مترجم انگلیسی که می خواسته تمام هنرش را به پای کتاب پروست بگذارد بعد از کلی جست و جو در اشعار شکسپیر بخشی از شعر او را به عنوان ترجمه کتاب پروست می گذارد: “یادآوری چیزی در گذشته” (remembering of the thing in the past). به محض اینکه این خبر به گوش پروست می رسد او سریعاً به مترجم انگلیسی نامه می زند که انتشار کتاب را متوقف کند. چرا که از اساس کتابش بد فهمیده شده است. پروست در این نامه بیان می کند که کتاب من اصلاً راجع به حافظه نیست بلکه راجع به جست و جو است. پروست معتقد بود که او از طریق زمان به دنبال حقیقت است. و نه به دنبال یادآوری چیزی در گذشته یا به تعبیر امروزی ترش در جست و جوی حافظه!

پروست متولد ۱۸۷۱ بود. در این زمان مدت ها است که گرامافون و دوربین عکاسی اختراع شده است. اگر مساله پروست یادآوری چیزی در گذشته بود مگر مغز خر خورده بود که هفت جلد کتاب بنویسد و هم خودش را سر کار بگذارد و هم دیگران را! با همین نسبت می توان به روانکاوی نگاه کرد. اگر مساله یادآوری چیزی در گذشته بود مگر روانکاو مغز خر خورده که آنالیزان را سالها به جلسه تراپی بکشاند تا اینکه چیزی را از گذشته بیرون بکشد! اگر روانکاوی به دنبال حافظه بود آیا بهتر نبود به جای جلسات تحلیل، فیلم های خانوادگی را بررسی می کرد؟ (گوش شیطان کر، ظاهراً در این مملکت روانکاوانی هم وجود دارند که به آنالیزان ها توصیه می کنند که به سراغ آلبوم های خانوادگی بروند یا از پدر و مادرشان بپرسند که در گذشته آنها چه اتفاقاتی افتاده است! این دیگر نوبرش اشت).

بگذار از اساس داستان را برعکس کنیم. روانکاوی نه تنها به معنی در جست و جوی حافظه بودن نیست بلکه دقیقاً برعکس، به جنگ حافظه رفتن است!! روانکاوی چه گونه به جنگ حافظه می رود؟ برای فهمیدن این مساله ابتدا باید کمی راجع به خود حافظه صحبت کنیم. روانشناسی سال ها پیش با ابداع مفاهیمی مثل حافظه و هوش دنیای امروز ما را شکل داد. قبل از اینکه به واسطه دولت فخیمه انگلستان آدم ها بر اساس هوش و حافظه شان مورد سنجش قرار بگیرند اساساً چیزی به اسم حافظه خوب و بد وجود نداشت. چیزی به اسم هوش کم و زیاد وجود نداشت. امروزه صحبت راجع به حافظه با خوب و بد بودنش گره خورده است. آدم ها فکر می کنند یا حافظه من خوب است یا حافظه من بد است. در حالی که لحظه ای به خودشان شک نمی کنند که شاید اصلاً خوب و بدی وجود نداشته باشد!!

حافظه و روانکاوی

 ما حافظه خوب و بد نداریم! ما عادت و ضد عادت داریم! سامویل بکت، در جستاری که راجع به رمان در جست و جوی زمان از دست رفته  پروست می نویسد بیان می کند که: “حافظه تابع قانون های عام تر عادت است!!” و این جمله تکان دهنده است. این جمله را باید ساعت ها، روزها، سالها راجع بهش فکر کرد. حافظه تابع قانون های عام تر عادت است. حافظه تابع قانون های عام تر عادت است. این جمله به یک باره تمام آن داستان هایی که روانشناس ها برایمان راجع به حافظه خوب و بد گفته اند را زیر سوال می برد! وقتی از عادت صحبت میکنیم یعنی داریم از طبیعت دوم صحبت می کنیم. وقتی چیزی تبدیل به عادت می شود که ما آن را اشتباها به عنوان طبیعت اول خودمان در نظر می گیریم. بنابراین، می توان جمله تکان دهنده بکت را اینگونه ساده کرد: اگر حافظه تابع قانون های عام تر عادت است به نوعی حافظه ای که ما خوب یا بد در نظرش میگیریم و جزیی از طبیعت و ذات خودمان برآوردش می کنیم یک سو تفاهم محض است. حافظه بر اساس عادت به این شکل در ما می رسد و ما آن را طبیعی می شماریم.

حافظه و روانکاوی

ترک عادت مرض است. به زبان ساده تر، عادت ها را نمی شود به این راحتی ها از سر انداخت. آیا برای کنار گذاشتن عادت ها راه ساده تری وجود دارد؟ (تو به جای عادت ها می توانی بگویی تمام نشانگان روانپزشکی). جواب این سوال را خود بکت به ما می دهد. بکت می گوید: با عادت ها نمی شود جنگید و باید با خود حافظه بجنگیم. چه طور می شود با حافظه جنگید؟ آیا روانکاوی چیزی جز جنگیدن با حافظه است؟ در واقع می توان اینطور تصور کرد که روانکاوی نه تنها به یادآوری گذشته نیست بلکه به نوعی جنگیدن با یادآوری خام گذشته است.

با توجه به نگاه روانکاوانه ای که از پروست و بکت وام گرفته ایم می توان اینطور تصور کرد که حافظه قوی نه تنها چیز خوبی نیست بلکه منبع همه بدبختی ها و نشانگان روانپزشکی گاهی اوقات همین حافظه قوی ما است! برای فهمیدن چرایی این مساله نیاز است یک بار دیگر به جمله تکان دهنده بکت رجوع کنیم: “حافظه تابع قانون های عام تر عادت است” . بنابراین، اگر کسی حافظه خوبی دارد یعنی دقیقاً دارد بر اساس عادت های گذشته رفتار می کند! و روانکاوی به دنبال این است که شما طبق عادت های گذشته رفتار نکنید. لذا می توان اینطور بیان کرد که روانکاوی نه تنها در جست و جوی چیزی در گذشته نیست بلکه در جست و جوی جنگ با حافظه است. تو بگو در جست و جوی جنگ با قانون های عام تر عادت است!

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها